شناسهٔ خبر: 47682 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ازخبر تازه در باره تأسیس دانشگاه تهران تا معمای شاه / رسول جعفریان

طرح دانشگاه تهران را چه کسی مطرح کرد؟

فرهنگ امروز/ رسول جعفریان:

این چند روز دو اتفاق جالب افتاد که ریشه اش به یک جا بر می گشت. نخست این که دوستی گفت، در یکی از قسمت های اخیر معمای شاه، به مناسبت فوت آیت الله بروجردی، خبر دروغ و ساختگی ارتباط ایشان با انیشتین که گفته می شود از طریق پروفسور حسابی بوده، و نام هایی آن هم چندین و چندان رد و بدل شده، و همگی ساختگی است، درج شده و در دیالوگها  آمده بود. اشکالی ندارد، یعنی حرجی نیست؛ به این ترتیب، یک مدرک دیگر هم به آن مطلب دروغ  و ساختگی افزوده شد. حالا و برای نسل های بعد، نه فقط گفته می شود اسنادش موجود است، بلکه گفته خواهد شد، فیلم آن هم موجود است! در این تصویر سازی دروغین که ریشه در مشتی داستانهای ساختگی اطراف مرحوم حسابی دارد، چنین وانمود می شود که انیشتین نه فقط مسلمان، بلکه شیعه هم شده بود. خیلی ها خواهند گفت: خوب باشد، این افتخار است، مگر شما چیزی ازتان کم می شود که این مطلب درست باشد؟

و اما نکته دیگر، کلیپی بود از مصاحبه پسر دکتر حسابی با یکی از شبکه ها که در آن به صورت داستانی، از ملاقات پدرش با رضا شاه و دادن طرح تاسیس دانشگاه تهران و یک تاز کردن ایشان گفتگو می کند (سندش یعنی کلیپ مزبور موجود است). بماند که ایشان از رضاشاه یک چهره فرهیخته و ملی و بزرگ و بالاتر از هر چیز و هر کس ارائه می دهد (و چشم سیما روشن) و اما ایشان، بالاتر، پدرش دکتر حسابی را بانی و باعث تأسیس دانشگاه تهران می کند. آن هم به شکل بسیار داستانی و با آب و تاب فراوان. راستش می دانستم که چند سال پیش کاری در باره تاریخ دانشگاه تهران شده بود. سری به آن زدم و دیدم مدعیان تأسیس دانشگاه تا حال چهار نفر هستند و حالا شدند پنج نفر. اولا تیمورتاش که قصه را دنبال کرده و نامه اش را آورده اند. دیگری علی اکبر سیاسی، سوم عیسی صدیق و چهارم علی اصغر حکمت که به هر حال مجری بوده است. در آن منبع تنها یک بار از حسابی به عنوان عضوی از یک کمیسیون که برای برنامه ریزی برای برنامه های دانشگاه درست شده، در کنار غلامحسین رهنما، رضا شفق، محمد علی گرکانی، علی اکبر سیاسی و عیسی صدیق یاد شده است. خوب بنده می دانستم که ایشان، یعنی آقازاده، سابقه در داستان سرایی دارند و با همتی که دارند، بارها و بارها، کارهای بزرگتر از این هم کرده اند، اما این که چنین کلاه گشادی سر صدا و سیما برود، برایم جالب بود، و البته این هم نوبر نبود. دوستی می گفت: ما ... آ... یا کلاه سرمان نمی رود، یا اگر برود. از پاچه مان در می آید.

در باره این دروغ سازی ها که بارها و بارها به آن پرداخته شده بنگرید به:

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=96777

منبع: دبا

نظر شما